English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6110 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fetch ahead U فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fetch U اوردن
fetch up U تولید کردن
to fetch up U ایستادن
to fetch up U رسیدن
to fetch up U قی کردن
to fetch up U بالا اوردن
fetch up U به نتیجه رسیدن
fetch up U متوقف شدن
fetch up U بحال ایست درامدن
fetch up U نائل شدن
fetch up U ختم کردن
fetch up U عمل اوردن
fetch U دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند
fetch U رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetch U رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستیابی به بخشی از حافظه
fetch U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetch U واکشی
fetch U واکشیدن
fetch U بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetch U بهانه طفره
fetch U رفتن واوردن
fetch U سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
to fetch a compass U گردگشتن
pre fetch U دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
to fetch a compass U دورزدن
Please fetch the book. U لطفا"بروکتاب رابیاور
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
Go and fetch a doctor! U برو یک دکتر بیاور!
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
fetch phase U مرحله واکشی
fetch cycle U چرخه واکشی
ahead U روبجلو
ahead U سربجلو
to get ahead of U پیش افتادن از
ahead U به جلو
ahead U درامتداد حرکت کسی
get ahead <idiom> U پیشرفت کردن
go ahead <idiom> U آماده کار شدن
ahead U جلو
ahead U پیش
Go ahead! U بفرما
Go ahead! U اول تو برو تو
Go ahead! U انجام بدهید دیگه!
ahead U دارای امتیاز بیشتر
go ahead U مترقی
go-ahead U فعال
get ahead U پیش رفتن
go ahead U : متهور
go-ahead U امتیاز برتر
go ahead U پیش رونده
go ahead U نشانه ترقی
get ahead U جلو افتادن
go ahead U بفرمایید
go ahead U : light green
go-ahead U مشهور
look ahead U عمل برخی CPUها برای بازیابی دستورات و بررسی آنها پیش از اجرا
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
to forge ahead U پیش رفتن
Go straight ahead. مستقیم بروید.
dead ahead U درست سینه
slow ahead U اهسته به جلو
pull ahead U جلو زدن [در رانندگی]
to press ahead with U با زور ادامه دادن
dead ahead <idiom> U درست درپشت ،قبل
ahead of time <idiom> U زود
signal ahead U چراغراهنماپیشرویشماست
line ahead U کشتی هایی که پشت سر هم میروند
type ahead U ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
to steam ahead or away U با حرارت کار کردن
dead ahead U درست درسمت سینه ناو
Keep (go) straight on (ahead). U راست برو جلو
dead ahead U درست در سینه ناو
to forge ahead U پیش قدم شدن
He is ahead of me in french. U درزبان فرانسه از من جلواست
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
road works ahead U جادهدردستاحداثاست
traffic signals ahead U چراغراهنمایپیشرواست
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
Recent search history Forum search
2obliged is an adjective but you translated as a verb
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com